این عکس رو گرفتم تا این جا بگذارم و بگم اگر یک زمانی روزنامه نگار موفقی شدم جون کندم تلاش کردم و خواستم که کارم رو به بهترین شکل ممکن انجام بدهم.
اره از ترم اول رفتم سرکار و پارتی داشتم. اما دارم جون می کنم که نشوم کسی که فقط به خاطر پارتی مشغول به کارشده و هیچ چیزی هم یاد نگرفته.که بهم نگن فقط به خاطر پارتیش سر کار مونده.
هفته ی مشقت باری رو داشتم که چندان هم نتیجه ی مطلوبی نگرفتم. غصه ام شده بود از این همه تلاشی که نتیجه ی دلخواه نداد. اما الان با خودم فکر کردم این هم یک تجربه است. یک درس و یک پل برای تضمین موفقیتم در آینده.
این هفته کل صفحه جامعه با من بود. دیر شد اون قدر هم خوب نشد اما مهم این است تا ۱۱ شب دفتر موندم برای کارم و الان تا صبح بیدار موندم تا کارم رو سرهم بندی نکنم. مهم این است خودم می دونم تو زندگیم بعد از کنکور این بار دومی بود که برای موضوعی این چنین تلاش کردم و خب باعث دلگرمیه سردبیر فوق العاده دوست داشتنی امون هم این همه تلاشم رو دید.
اما خب همیشه می گه ما مکلف به نتیجه ایم و نه تلاش!
و به نظرم این تو کار و رشته ام یک اصل مهم است.
حامد داداشت یا صنایع می خونه یا صنایع یا صنایع یا بازرگانی و نهایتا حسابداری:/؟
یا هیچ کدام:دی :))؟!
مدیریت صنعتی می خوانه
به به... خیلی لذت بردم از اینکه با پارتی سر کار رفتی و بی پارتی بازی به کارت ادامه دادی و روز به روز تلاشت رو بیشتر می کنی
ای کاش همه آدمها که با پارتی شروع به کار می کنن مثل تو فکر کنن اقلا؛)
+ اون کتاب پژوهش عملیاتیه که اون وره:/؟
+ چه دوس دارم عکس ببینم تو پستها:دی
جایی که کار می کنم خصوصی است و مدیر مسئول پسر خاله ام است. یعنی جای کسی دیگه رو نگرفتم اما دوست ندارم وقتی تو کارم پیشرفت می کنم به جای این که بگذارن به پای تلاش هایم بگذارن رو پارتی بازی.
اره کتاب حامد داداشمه. همه می شینیم دور میز پذیرایی کار هامون رو می کنیم
سلاممم.
ایول چه وبلاگ توپی خانوم خبرنگار.
خسته هم نباشی تا ساعت 2:45 کار میکنی
علیک سلام توپی از خودتونه
تا ۸ صبح فرداش کار کردم