یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

کارم از گریه گذشته

یه چیزی بگم

می خواهم زار زار گریه کنم

پام دوباره پیچ خورد

بدم پیچ خورد

همون پا

درد می کنه

دکتر محاله برم

خودش خوب بشود بشود نشود به جهنم

می خواستیم فردا بریم عکاسی سارا مدلم بشود عکاسی کنم


نظرات 3 + ارسال نظر
فرشاد جمعه 13 فروردین 1395 ساعت 18:34

میخوام ببینم میتونی خودتو ناکار کنی اول سالی!:-/

من توانایی همههه کار رو دارم

فرشاد پنج‌شنبه 12 فروردین 1395 ساعت 11:52

اول یک چیزی بگم...من هنوز نتونستم با متن قاطی ادبی/محاوره ایت کنار بیام..هنوزم جدا از غمگین یا شاد بودن مطلب گاهی که موخونم وسطش خندم میگیره:دی..
بعدم یک چیز دیگه بگم...اصلا مدیونی فکر کنی دکتر رفتن خوبه..اره بگذار خودش خوب میشه...دکتر چیه...مثلا همین رفیق ما رفت اپاندیسیتش رو عمل کرد..نمیرفت میترکید جان به جان افرین تسلیم میکرد...یا اون یکی مثلا رفت دکتر گفت زدی ربات صلیبیت رو جر واجر کردی...اینم نباید میرفت..بعد الان لنگ میزد..بلکه اسباب خنده ما هم جور بود....اصلا نرو دکتر..دکتر خیلی بده..اهه..جیزه....:))))))

این مدل نوشتنم در تلگرامم هست
یه چیزی تو مایه های شترمرغه.
نمی خواهم مثل متن های و گزارش و مقاله هایی که می نویسم خشک و کتابی باشه ولی چون همه اش عادت کردم که نوشته هایم کتابی باشه این جوری گاف می دهم و یه چیزی بین کتابی و عامیانه می مونه.
نمی خواهم برم. قطعا نشکسته اون رباط و تاندون هم که می گی باید اسکن کنم چون وزنم زیاده نمی تونم. پس ته تهش دکتر می خواهد بگه گچ بگیر منم گچ بگیر نیستم. نمی خواهم! اصلا شل بزنم بهتر از اینه پام تو گچ باشه.
خودم پام و می بندم بوت می پوشم خوب می شود دیگه.

شب نم چهارشنبه 11 فروردین 1395 ساعت 21:29

مرافب خودت باش .
ان شا الله که زیاد جدی نباشه .
الان چطوری؟

دکتر که نرفتم
با تخم مرغ و زدچوبه و ...
خود درمانی کردم
این پا دیگه پا بشو نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.