یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

گافی که بخیر گذشت

خب باید بهتون بگم داشت بلایی به سرم می اومد که اگر زودتر نفهمیده بودم و می شد آن چه که نباید می شد مدیر مسئولمون کله ام و می گذاشت روی سینه ام و الان باید برای خوردن حلوا تشریف فرما می شدین.

داستان از این قرار بود که می خواستم با سلطانی فر  معاون رییس جمهور و رییس میراث فرهنگی مصاحبه بگیرم. از اول هفته هی زنگ زدم بهش رو مخش رفتم تا اخر دوشنبه و باهاش مصاحبه رو گرفتم. چه قدر هم خوب برخورد کردو خوش اخلاق بود.

وقتی داشتم مصاحبه رو تنظیم می کردم بین حرف هایش گفت یک برادرم معاون رییس جمهور است. برایم جالب شد که چه باحال دوتا برادر معاون رییس جمهور اند.

هم زمان تو تحریریه گفتم بچه ها این داداشش هم معاون رییس جمهوره!

و تو گوگل سرچ کردم که نمی دونم چرازهی به خودش رسیدم :/

یکی از همکارها با تعجب گفت نداریم دو تا سلطانی فر ها

و هم زمان یکی دیگه گفت نکنه با داداشش مصاحبه گرفتی

و ما می گشتیم ببینیم حالا داداش سلطانی فر کیست.

خلاصه این که همکار گرام شماره برادرش رو به من داده بود و ما داشتیم مصاحبه برادرش رو به اسم معاون رییس جمهور می زدیم. بعد هم طرف تکذیب می کرد همه جا هم پر می شد گاف فلان رسانه منم می رفتم بهشت زهرا.

هرچند گریه ام در اومد که مجبور شدم دویاره یکی رو پیدا کنم مصاحبه بگیرم اما همه اش فکر می کنم چه خوب شد فهمیدم.


نظرات 1 + ارسال نظر
نگار دوشنبه 21 تیر 1395 ساعت 14:33 http://beach2016.blogsky.com

خب مگه داداششم واقعامعاون رئیس جمهورنبود؟راستی بابت تبریک عیدممنون عارفه خانوم :)))

نه نبود داداش مدیرمسئول دنیای اقتصاد است :)))

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.