یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

خواب اصحاب کهفم آرزوست

این ماه ١٠٠ ساعت کار کردم بغیر از حساب کارهایی که می ارم و تو خونه انجام می دهم

اما به اندازه هزار سال خسته ام


+نمی خواهم نا شکری کنم

ولی نمی دونم چرا تا می آید زندگی امون رو یه روال خوشی بیفته و دور و برمون خبرهای خوش بشه یه اتفاقی می افته 


++ من بیشتر از برادرم کار می کنم خداییش مرد هم مردهای قدیم

به مامانم می گم مرد خونه منم بابا

نظرات 2 + ارسال نظر
نگار یکشنبه 3 مرداد 1395 ساعت 00:33 http://beach2016.blogsky.com

جالبیش اینجاس
برای یکی ازدوروبریام خواستگاراومده بودهمون جلسه اول حقوق خانوموپرسیده بود
احتمالاطرف میخواسته یه وقت بیکارشدزنش جورشوبکشه
واقعامردهم مردای قدیم
البته که سنم به مردای قدیم قدنمیده

منم شنیدم انگار مد شده طرف جزو شرایطتشه که زن هم حتما کارکنه
من الانشم یه قرون پولی که می خرم و خرج خونه نمی کنم والا
همین بابا و بابابزرگ و دایی اسنات و نگاه کن این مدلی ان؟نه

مگهان شنبه 2 مرداد 1395 ساعت 16:20 http://Meghan.blogsky.com

اصولا همه ی زندگیها همینطوره عارفه
من اینقدر دلم می خواد کارمو شروع کنم و زیادم سر کار باشم.
این روزا منم مشغولم خیلی... ولی باز اینجا رو می خونم:) :*

می دونی مگی کار کردن خوبه اما واقعا برای زن ها سخته باید خیلی عاشقش باشی
خجل می کنی من و خب

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.