یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

می ایم و از تجربه این ده روز می نویسم

دارم می روم اردو جهادی سمت ایلام

تجربه اولمه  و شرایط اون جا هم سخته امیدوارم سفر و تجربه خوبی بشه برایم

اون جا نت که نداریم مهم نیست انتن هم گوشی خوب نمی دهد بعد ده روز می ایم هم عکس های اون جا رو می گذارم و هم از تجربه ام می گم

حالا دیگه مجبورم که موفق شوم

اگه تا قبل از این همه تلاشم رو می کردم تا موفق بشوم اما الان دیگه باید  هر جور شده موفق شوم. چون علاوه بر این که دارم هزینه می دهم اعصاب و روانمم این دو هفته تعطیل شده است. امشب هم که به لطف مستدام پسرخاله یه جوری پاتک زدو چزوند من و که زار زار گریه کردم از این همه حرف هایی که شنیدم.

داستان از این قرار است که از مهر دیگه سر کار نمی روم و منی که کارم رو بیشتر از دانشگاه دوست داشتم باید بشینم حسابی درس بخوانم و معدلم و بالا ببرم و خودم رو برای برنامه آینده ام اماده کنم.


* خیلی بغضت می گیره وقتی تو هزار برابر برای کسی چیزی یا جایی مایه می گذاری و مرام می گذاری و به جایش باهات رفتاری می شود حرف هایی زده می شود که حقت نیست. دنیال تشکر نبودم وقتی دارم از جونم مایه می گذارم اما دیگه این رفتار ها بی انصافیه


دیکتاتوری مشمئز کننده

دیکتاتوری دیکتاتوریه 

اما به نظرم مشمئز کننده ترین حالتش اینه فریاد وا آزادی ات بلند باشه و حرف از دموکراسی بزنی و تزت این باشه همه حق بیان هر حرفی رو دارند اما به خاطر این که کیمیا علیزاده تو برنامه خندوانه یه کلام اسم رهبری آورده به فحش بکشنش.



+حرفم فارغ از هر نوع گرایش و عقیده سیاسی بود.

جهت آرامش اعصاب

لامصب نمی دونمم چرا این جوی بلیط گرفته خلاصه امروز 6 صبح، کله سحردارم با دوستام می روم صفا سیتی کیش

و دقیقا می خواهم جبران تمام تابستان که عین خر کار کردم رو بکنم.

نمی توانید تصور کنید چه قدر خسته ام و چه قدر به این مسافرت نیاز داشتم اونم با رفقا

و چه قدر جور کردنش بد بختی داشت.


+ یاد موقع هایی افتادم که با بابام می رفتیم کیش و من و مائده می خواندیم سرزمینه آتیشه کیشه کیشه کیشه :)


++ از شما چه پنهون بین خودمون باشه یه حس خوبی دارم. حس استقلال از این که خودمون داریم می رویم مسافرت