یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

وظیفه ی بخشیدن

حداقل اگه نگم تو جامعه امون می تونم بگم تو جامعه آماری که من زندگی می کنم بخشیدن تبدیل شده است به یه وظیفه.

حق با تو است اما اگه نبخشی اگه نخواهی کوتاه بیای احمق، بیشعور، کینه ای، کم فکر و هزاران چیز دیگه برچسب می خوری؛ و درد آور این که این حرف ها از زبان تنها حامی های زندگیم بیرون می آید.

هیچ کس نمی دونه به اندازه ی سه سال حق با منه

به اندازه تمام زمان هایی که تنهایی بی آن که کسی بدونه پشت در مطب روان شناس نشستم حق دارم

به اندازه ی تمام شب هایی که سرم رو تو بالشت فرو کردم و زار زدم حق دارم.

اما همه فقط بهم می گن باید ببخشی.

تمام حق های من رو نادیده می گیرن، پر از خشمم پر از بغض و کینه اما همه سرکوبم می کنند.

تنها حقی که بهم داده شده این است که ببخشم فراموش کنم که چه قدر تا همین الان صدمه خوردم و همون جور رفتار کنم که بقیه می خواهن.

پس من چی؟