یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار

نوشتن هم اعتیاد آور است

شاهزاده رویاها

هر کسی یک ایده آلی از زندگی زناشویی آینده اش تو ذهنشه. یه هدف مشترک برای تلاش با هم دیگه. مثلا برای خریدن فلان ماشین یا بزرگ کردن خونه و گرفتن فلان وسیله و طلا و ...


من هیچ وقت آرزوم داشتن یک ماشین فلان مدل یا خونه اون جوری نیست. همیشه از زندگی مستقل آینده ام یک ماشین معمولی و یک خونه نقلی و کوچیک که با سلیقه خودم دیزاین شده است تو ذهنمه  اما با یک هم سفر که یه موقع هایی مثل من بزنه به سیم آخر ساکمون رو برداریم و بریم دنیا رو دوتایی بگردیم. 


+ مامانم انگاری مزدوج شدن حامد بهش مزه کرده می خواهد من و مائده رو از سر خودش باز کند و عمق فاجعه آن جا است که ما یه معیاری داریم مامانم یه معیار دیگه برای داماد هاش :-[  o_O 



به بهار سلامی دوباره خواهم داد

آخرین پست سال 94 من صوتی می باشد.

http://picofile.com/file/8244045342/به_بهار_سلامی_دوباره_خواهم_داد.aac.html


+ مثلا خیلی خلاقانه و خاص طور:-D



نذر های دوست داشتنی/ بشتابید! بشتابید :-D

چندی پیش سر درست شدن یک موضوعی نذر کرده بودم فلان مبلغ بگذارم کنار و باهاش یک کار خوبی بکنم. اون موقع هم نگفتم چه کاری تا دست خودم و نبندم.

هفته پیش خبر نهایی این که اون اتفاق برایم رخ خواهد داد بهم رسید و من تو فکر این بودم که چه کنم با آن پولی که کنار گذاشتم می دونم شاید هزار کار خیر بهتر می شد انجام داد اما من می خواستم تو یه قسمتی که اصلا بهش توجه نمی شود آن پول رو هزینه کنم. 

این چهارشنبه بعد از سرکارم رفتم  شهر کتاب تا برای دوستان و فامیل های مد نظرم به تناسبشون کتاب تهیه کنم.

بعد از تمام شدن کارم نمی دونم چرا انگار که خدا به پولم برکت داده باشد مقدار دیگه ای از آن باقی ماند.

حالا می خواهم این جا بگم که اگر دوست داشته باشین من می خواهم بهتون کتاب عیدی بدهم. اگر بدتون نمی آید و راهی دارید که با تمام شرایط خودتون کتاب به دستتون برسد برایم توی کامنت خصوصی روشی که می توانید کتاب رو دریافت کنید رو بگین تا من هم ببینم می تونم یا نه؟ ایده ال ترین حالت قطعا برای من از طریق پست خواهد بود اگر زمینه مورد علاقه اتون رو هم بگید خیلی کمکم می کنید. 


نکته: کامنت خصوصی کنار وبلاگمه همون تماس با من


هدیه دادن رو کلا دوست دارم به خصوص اگه کتاب باشه.

هنرمندان یا رجال سیاسی؟

چند شماره ای از هفته نامه می شود ک بجای گرفتن قسمتی از صفحه بهارستان و مجلس، کل  صفحه آخر که بخش های متنوع و جذابی داره رو خودم می بندم.

این موضوع رو خودم پیشنهاد دادم و بسیار هم خوشحالم. اول این که خودم مستقیما باید به سردبیر پاسخ بدهم نه هیچ کس دیگه ای درثانی بهتر از سر و کله زدن با نماینده های مجلس و سیاسیون است.

این شماره ای که در حال بستن صفحه اش هستم آخرین شماره قبل از نوروز است و باید ویژه نامه برای عید نوروز ببندم.

از این که سر دبیرمون بهم آزادی عمل می دهد خودم طرح بدهم چینش صفحه رو تغییر بدهم و آزادانه و خلاقانه رفتار کنم خیلی خوشحالم. صفحه به کل با صفحات گذشته متفاوت است.

یک قسمتی از صفحه قرار است هنرمندان مختلف و به قول معروف سلبریتی ها برامون بگن که  تا به حال به کجای ایران سفر کرده اند که براشون بسیار جالب و جذاب بوده است؟

راستش باید تا صبح بیدار باشم و صفحه ام رو تکمیل کنم و مصاحبه هایم رو پیاده کنم و ترجیح می دهم زودتر بروم سراغ کارم و نمی تونم خیلی مفصل از تک تک آدم هایی که مصاحبه کردم بگم فقط همین قدر که مصاحبه کردن با آدم های هنری و فرهنگی خیلی متفاوت است با رجال سیاسی و من عمیقا به این موضوع فکر می کنم پس از کسب تجربه در این جایی که کار می کنم ترجیح می دهم به صورت تخصصی در حوزه فرهنگ و هنر وادبیات کار کنم. با روحیاتم بیشتر سازگار است.